در پرده دل بنگر صد دختر آبستان


زان گنجگه دل ها زان سجده گه مستان

بشنو چه به اسرارم می آید از آن طارم


یک دم که از این سو آ یک دم که قدح بستان

در عربده افتاده از عشق چنین خوبان


هم لشکر ترکستان هم لشکر هندستان

از عقل بپرسیدم کاین شهره بتان چونند


گفتا پنهان صورت پیدا به فن و دستان

در شرق خداوندی شمس الحق تبریزی


آیند و روند این ها در هر چمن و بستان